چرا تروریزم همیشه به نحوی با مذهب دست در یک کاسه است؟
مصطفی کاظمی


چندی بود به دنبال سند تحصیلی بودم که دروس ان بتواند ایدیولوژی تروریزم مذهبی را ذره به ذره تحلیل کند و به این سوال جواب ارایه کند که چرا تروریزم همیشه به نحوی با مذهب دست در یک کاسه است. ادعا بر این است که تروریزم زاده یک تعداد عقایدِ مذهبی است و معمولاً مهر تائید مذهبی دارد.
حقیقت از این قرار است: تروریزم به عنوان وسیله ای، در جریان صد ها سال استفاده، دستخوش تغییرات ایدیولوژیکی و نیز ترجیحات شخصی و گروهی و مذهبی زیادی میشود. درین جریان، زمانی که فرمانروایان و استفاده کنندگان تروریزم به عنوان وسیله فشار و سرکوب، به دنبال توجیه اعمال و کردار شان شدند، پی بردند که مذهب تنها راهی است که می توانند از طریق آن هم چهره قابل قبول تری به فعالیت های شان بدهند و نیز به دلایل عقیدتی، میتوانند پیروان بیشتری جذب کنند. این فلسفه اتصالِ تروریزم با مذهب زمانی به حقیقت پیوست که عاملین تروریزم به این موضوع پی بردند که در متون و کتب دینی مواردی وجود دارد که اصلیت آن تشویق و ترغیب خشونت و نفرت پراگنی در مقابل پیروان دیگر مذاهب است. با پی بردن به این موضوع عاملین تروریزم توانستند مذهب را با تروریزم بیامیزند و هرآنکه عملکرد شان را زیر سوال برد با جواب اینکه مذهب دستورالعمل این خشونت را صادر کرده است برخورد کردند.
عاملین تروریزم بعد ها به این اصل پی بردند که دیگر نیازی به توجیه اعمال شان نیست چون مفکوره تروریزم نشات یافته از مذهب در افکار عمومی جا گرفته است.
عاقبت داستان به اینجا رسید که دین، تبدیل به وسیله پوشش برای تروریزم شد. آنچه هزاران سال قبل در مذاهب و کتب دینی برای سرکوب دیگر مذاهب و برتری دادن به مذهب خودی آمده بودند، تبدیل به ابزار توجیه ترویریزم قرارگرفت.
در این میان تعدادی از فقها و دانشمندان سعی کردند تا دین و تروریزم را از یکدیگر تفکیک نموده و تاکید کنند که تروریزم در دین جایگاهی ندارد. اما آنچه در متون مذهبی آمده است گویای حقیقت دیگری است.
تعریفی که از تروریزم در سال ۱۹۷۷ توسط پروفیسور والتر لکرَ ارایه شد، کمک کرد تا زمینه مقایسه و مطالعه تروریزم درکنار مذهب به وجود بیاید. این موضع خود سبب شد تا تعریفی از تروریزم در چوکات مذهب، یا همان تروریزم مذهبی به وجود بیاید و به سوال نهایی که تروریزم در کجای مذهب جا دارد جواب بدهد.
تروریزم به شکل فعلی آن در مذاهب وجود ندارد، اما زمانی که توجیه مذهبی برای ایجاد رعب و وحشت و انجام هر فعالیتی که مرتبط به تروریزم است میشود، و نیز مواد و متون مشخصی از کتب مذهبی برای استفاده در توجیه تروریزم به کار میرود، گمان اینکه تروریزم در مذاهب بستری دارد که در ابتدا قصد بر وجود آن نبوده ولی بعدها این ارتباط به میان آمده، به یقین تبدیل میشود.
این دیپلوم از پوهنتون دوک که در پلتفرم کورسرا ارایه شده است، توسط پروفیسور دیوید شانزر تدریس گردید و در هر بخش از ۵ بخش آن، شاگردان باید یک مقاله ۱۰۰۰ کلمه ای در قبال یک یادداشت تحلیلی و مشاورتی برای اقداماتی که منتج به کاهش نفوذ و جلب و جذب تروریزم داخلی گردد بنویسند. این مقاله از دیدگاه یک تحلیلگر مسائل امنیت ملی که کارمند یک حکومتِ متاثر از تروریزم است نگاشته میشوند.
برای من این کارخانگی نسبتاً آسان بود. در جریان چندین دهه جنگِ ریشه یافته از تروریزم در افغانستان، مردم به طور ناخواسته در معرض تمام ابعاد آن قرارگرفتند و زمانی که معلومات و اطلاعات حاصل شده در پی در معرض مستقیم جنگ قرار گرفتن را در چوکات نوشتاری بگنجانیم تبدیل به نوشته ای شبیه تیزز یا مقاله علمی میشود.
هر ۵ مقاله را که من برای دانشگاه دوک نوشتم در حال حاضر برای نمره دهی تحت مطالعه پروفیسور شانزر است و هر زمان نتیجه آن را بدست بیاورم درینجا شریک خواهم ساخت.
